نویسنده: محمدتقی فعّالی

 

2) بایسته‌های اخلاقی

یکی از نکات کلیدی برای رسیدن به زندگی معنوی، برخورداری از اخلاق نیکو و الهی است. اخلاق به معنای ویژگی‌های روحی و نفسانی است که در وجود فرد «ملکه» شده باشد؛ یعنی چنان با انسان درآمیخته باشد که گویی جزئی از سرشت اوست و بدون تکلّف و با اراده خود به انجام می‌رسد(1).
آدمی هنگام تولد، حیوانی بالفعل و انسانی بالقوّه است. دست آفریدگار هستی، غرایزی مربوط به جنبه حیوانی انسان را در ابتدای آفرینش در او قرار داده که بدون آن قادر به ادامه‌ی زندگی نیست؛ ولی در جنبه انسانی، فطریات، کشش‌ها و جذبه‌های روحانی و ارزش‌های ملکوتی، گوهرهایی تابان و بذرهایی درخشان در وجودش به ودیعت گذاشته شده که در پس هزاران حجاب در کشور دل او وجود دارد. آدمی تنها در پرتو کنار زدن حجاب‌های تاریک، به پرورش و تربیت صحیح و زندگی معنوی دست می‌یابد؛ یعنی کمالات نفسانی وی از قوه به فعل تبدیل می‌شود و جایگاه شایسته خویش را درمی‌یابد.
تحصیل زندگی معنوی و کسب فضایل و سجایای اخلاقی، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. انسانیت در گرو برطرف ساختن رذایل باطنی و زدودن حجاب‌های ظلمانی و استخراج گنجینه‌های نهفته وجودی او است که در پرتو تعلیم و تربیت صحیح و تهذیب نفس، دست یافتنی است.
توجه به اخلاق از دو جهت، اهمیت بسیاری دارد: اول این که انسان‌ها از نظر ارزش‌های انسانی و فضیلت‌های متعالی در سطوح مختلفی قرار دارند. برخی از فرشتگان الهی، بالاتر و گروهی، از حیوانات وحشی پایین‌تر و پست‌ترند.
انسان برای رسیدن به اوج کمال و مقامات بلند معنوی، بهترین و برترین قابلیت‌ها را دارد. اگر آدمی از امکانات مختلف مادی و معنوی که دست آفرینش در اختیارش قرار داده، به خوبی استفاده کند، در مسیر تکامل قرار می‌گیرد، می‌تواند سیر صعودی خویش را آغاز و به سوی بی نهایت حرکت کند؛ چنان که سهل انگاری در بهره‌برداری از نعمت‌های بزرگ، او را در مسیر انحطاط سوق می‌دهد و پایان کارش به سقوط در چاه کفران و بی معنایی ختم می‌شود. امام رضا (علیه‌السلام) فرمود:
خُلق نیکو را از دست ندهید؛ چرا که اخلاق نیکو جایش در بهشت است و از خوی بد دوری کنید؛ زیرا جایش دوزخ است(2)
دوم این که اخلاق محوری و رشد اخلاق در جامعه، سبب حاکمیت قانون و گسترش قانون مندی می‌شود. کسی که خود را به زیور اخلاق پسندیده آراسته کند، بیش از دیگران حرمت قانون را پاس می‌دارد و به اقتضای خوی بزرگی خویش، بیش از هر کس در ترک کارهای ناروا می‌کوشد.
قانون، ضمانت اجرا می‌طلبد و ضامن اجرای قوانین، سطح بینش و رشد فرهنگی و کمالات معنوی افراد خواهد بود. ملّت‌ها و اقوامی که رشد اخلاقی کامل ندارند در اجرای قانون و تأمین امنیت برای ه مزیستی انسانی با مشکل جدی روبه رویند؛ البته در سایه وحشت و مقررات خشن کیفری این نتیجه، حاصل خواهد شد؛ ولی جوامعی که از کمالات روحی و اخلاق پسندیده الهی بهره برده‌اند، عوامل تربیتی، مسائل معنوی، نیروی خرد، وجدان و اخلاق پسندیده، نقش اساسی در اجرای بهتر مقررات عمومی ایفا می‌کند. از این جهت خداوند بر مردمان منّت گذارد و رسولانی را همراه کتاب آسمانی فرو فرستاد تا وظیفه مهم تزکیه و تعلیم آحاد جامعه را بر عهده گیرند:
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍَ؛ به یقین، خدا بر مؤمنان منّت نهاد [كه] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند(3).
ازاین رو هشتمین پیشوای شیعیان، بهترین راه را برای برخورداری از زندگی آسان، قرارگرفتن در پرتو خُلقیات نیکو بیان فرمود:
هیچ زندگی، گواراتر از اخلاق نیکو نیست(4).
وجود آدمی، متشکل از دو جنبه روحانی و جسمانی یا آمیزه‌ای از دو جنبه ملکوتی و حیوانی و ترکیبی از دو نیروی متضاد عقل و شهوت است. از یک سوی نیروی خرد، وجدان اخلاقی و کشش‌های عاطفی، ه منوا با راهنمایان الهی و پیشوایان معصوم (علیه‌السلام) او را به پاکدامنی و عدالت‌پیشگی فرامی خواند و از سوی دیگر گرایش‌های حیوانی و خواهش‌های نفسانی، وی را به طغیان، خیانت، شهوت‌رانی، خودخواهی و نادیده گرفتن حقوق دیگران دعوت می‌کند.
کارزار تمام عیار قوای عقل و شهوت، میدانی برای آزمایش است؛ چرا که با پیروزی یکی از این دو نیرو بر دیگری، سرنوشت او رقم می‌خورد و راه سعادت یا شقاوتش هموار می‌گردد. چنانچه جنبه ملکوتی و روحانی پیشی بگیرد و عقل بر او حاکم شود، در مسیر کمال قرار می‌گیرد؛ و اگر جنبه‌های جسمانی و حیوانی وی سبقت بگیرد در جرگه منحرفان قرار می‌گیرد.

رستگاری و نیل به فضیلت‌های معنوی و زیورهای اخلاقی در گرو تهذیب نفس و تطهیر روان از آلودگی‌های درون است.

این مهم بدون تلاشی خستگی ناپذیر و مبارزه‌ای مداوم با خواسته‌ها و امیال مخالف با ارزش‌های والای انسانی، میسّر نمی‌شود. بر اساس این واقعیت است که جهاد با نفس، اصلی‌ترین حرکت دائمی برای سالک قرار داده شده است تا اهتمام جدی و دائمی به آن داشته باشد.
پس رستگاری از آنِ کسی است که نفس خویش را در پرتو ایمان و عمل صالح و با مجاهدت‌های سخت و پی‌درپی، از آلودگی به اخلاق ناپسند و هوا و هوس‌های تباه‌گر پاک سازد. پیمودن راه طولانی و پرپیچ و خم تزکیه، نیازمند همّتی بلند، تلاشی مردانه و گام‌هایی استوار است و جز با توفیق الهی و عنایات ویژه پیشوایان معصوم (علیه‌السلام) ممکن نخواهد شد:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ایمان آورد‌ه‌اید، از خدا پروا كنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راهش جهاد كنید، باشد كه رستگار شوید(5).
امام رضا (علیه‌السلام) درباره حکمت و فلسفه بعثت انبیا و‌هادیان راه هدایت می‌فرماید:
مردم همین که در قانون، حد معیّن و مشخصی برایشان معلوم شد و مأمور بودند که از آن تجاوز نکنند تا به فساد کشانده شوند. این امر، مسلم و ثابت نشود و به وقوع نپیوندد؛ جز این که فرد شایسته و امینی بر آنان گمارده شود تا ایشان را از تعدی و تجاوز به قانون جلوگیری کند و نگذارد در ممنوعات داخل شوند و به فساد گرایند(6).
هدف تربیتی پیشوایان دین (علیه‌السلام) متخلّق ساختن انسان به اخلاق الهی است. آنان برای تحقّق این امر، شیوه‌های مختلفی را به کار بسته‌اند؛ مانند: ارائه الگوهای اخلاقی، بیان جلوه‌های اخلاق محوری، سفارش به رعایت مسائل اخلاقی و تبیین جایگاه و اهمیت اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی. یکی از قالب‌هایی که اهل بیت (علیه‌السلام) پیروان خود را به اخلاق الهی سفارش کرد‌ه‌اند، استفاده از دعا است که در تحقّق این هدف از اسماء الهی بهره برد‌ه‌اند. در روایت آمده است:
تَخَلَّقُوا بِأَخلَاقِ اللهِ؛ خود را به اخلاق الهی متخلّق کنید(7).
برخی روایت را این گونه معنا کرد‌ه‌اند؛ «تخلقوا باسماء الله»(8). انسان برای تمسک به اسماء الهی، ناگزیر از معرفت به آ نها است و از سوی دیگر اخلاق با اسماء الهی پیوند دارد. خداوند، انسان را آفرید و از روح خود در او دمید(9). پس آدمی، همه کمالات او را بالقوّه دارد و معرفت برای تخلق زمینه سازی می‌کند؛ ازاین رو سیر در نظام هستی، مقدمه و لازمه معرفت و شناخت خداوند است؛ زیرا شناخت، انسان را به سوی خالق کتاب هستی رهنمون می‌سازد.
تخلّق، پذیرفتن حقایق خداوند و متخلّق شدن به آن است؛ به گونه‌ای که می توانند با بنده نسبتی را برقرار سازند؛ البته نه به گونه ای که به خداوند منسوبند(10).
شناخت خدا زمینه تخلّق به اسماء و اخلاق الهی را فراهم می‌سازد. در واقع تخلّق، دارا شدن اسمی از اسماء الهی است که هر کس به اقتضای طلب و گنجایش ظرف درونی خود، آن را دریافت م یکند؛ زیرا اخلاق الهی، بسیار بیشتر از ظرف وجود انسان است و آدمی تنها می‌تواند مقدار مختصری از آن را دریافت کند:
صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً؛ این است نگارگرى الهى و كیست خوش نگارتر از خدا؟(11)
بنابراین تخلّق، پذیرفتن حقایق اسماء خداوند و آراسته شدن به آ نها است؛ به گونه‌ای که می‌توانند با عبد، نسبت برقرار سازند؛ نه آن گونه که به خدا منسوبند. هرگاه بنده، چنان خدا را بندگی کند که همه اوصاف او را در خود جای دهد، به اخلاق الهی آراسته شده است؛ به گونه‌ای که پرتو و فروغ پروردگار در چشم، گوش، دست، پا و اندیشه‌ی وی تجلّی می‌کند و مهم‌ترین راه دست یافتن به اخلاق الهی، جهاد با نفس، سلوک، طاعت و پرهیز از گناه و کسب معرفت است.
بررسی دعاهای صحیفه رضویه نشان از آن دارد که اهل بیت (علیه‌السلام) دعا را یکی از راه‌های سلوک به حقیقت هستی دانسته‌اند. آن بزرگواران همواره خداوند را با اسماء نیکویش خوانده و با او نسبتی برقرار ساخته، اسباب معرفت و رشد انسان را آماده کرده و در نهایت با تمسّک به این اسماء، زمینه تخلّق و آراسته شدن به آن را فراهم آورده‌اند. خداوند در دعاهای صحیفه رضویه با اوصاف گوناگونی توصیف شده است:
? خداوند، دوستداران خویش را خوار نمی‌سازد: یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ(12).
? نعمت‌های خویش را با احسان، آغاز و با غفران به اتمام می‌رساند: كَمَا بدََأتنَِی بِالْإِحِْسَان فَأتِمَ نِعْمَتَك بِالْغُفْرَانِ(13).
? در همه حال رحم کننده است و با دیده رحمت می‌نگرد: وَ یَا أرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ؛ اللهُمَّ انْظُرْ إِلَیَّ بِعَینِ الرَّحْمَة(14).
? از بدی و فحشا درمی گذرد: وَ اصْرِفِْ عَنِّی السَّوْءَ وَ الْفَحْشَاءَ (15).
? خداوندی که طاعت اطاعت کنندگان برایش نفعی ندارد و معصیت گناهکاران به او ضرر نمی‌رساند: یَا مَنْ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ الْمُطِیعِین وَ یَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ الْعَاصِینَ(16).
? عطای او از سر بخشش است و بدون هیچ استحقاقی به بندگان عطا می‌کند: هُنِّئَ عَطَائِكَ (17).
دارا شدن اسماء، همان تخلّق به اسما است و هر چه این دارایی افزوده شود، به همان میزان، بهره‌مندی از اخلاق الهی، بیشتر خواهد بود. تخلّق به اخلاق الهی در انسان کامل در حد اعلای مراتب است؛ ولی دیگران تنها به میزان گنجایش ظرف درونشان از اسماء الهی بهرمند و به آن متخلّق می‌شوند و تنها شمّه‌ای از آن چه مطلوب است، در آنان منعکس می‌شود.
کسی که در پرتو ارتباط با اسماء الهی و بهره‌گیری از کمالات ذاتی و استعدادهای درونی خود و با کمک‌ هادیان و پیشوایان دین (علیه‌السلام) به زیور اخلاق الهی آراسته شد، دارای علائم و نشانه‌هایی می‌شود که در گفتار، رفتار و شیوه برخورد با دیگران بروز می‌کند.
در دو آیه از قرآن (فرقان/63 و زخرف/19) از بندگان خاص خدا (عبادالرحمان) سخن به میان آمده است. در این آیات، دوازده ویژگی برای آنان بیان شده است که ناظر به جنبه‌های اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و فردی انسان است. همه این اوصاف در کنار هم، مجموعه ای از والاترین ارزش‌های انسان را شکل می‌دهد.

یک) فروتنی و تواضع

نخستین توصیفی که از عبادالرحمان شده است، نفی کبر، غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان، حتی در چگونگی راه رفتن او آشکار می‌شود؛ چرا که ملکات اخلاقی، همواره خود را در لابه‌لای اعمال، گفتار و حرکات انسان نشان می‌دهد تا آنجا که از چگونگی راه رفتن یک فرد م یتوان به بخش قابل توجهی از اخلاق او پی برد(18):
الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛ كسانی‌اند كه روى زمین به نرمى گام برمی‌دارند(19).
فروتنی از صفاتی است که در اصلاح نفس، نقش بسیار مؤثری دارد. بندگان خاص خدا متواضعند و تواضع، کلید ایمان است. امام رضا (علیه‌السلام) برای شیعیان، اوصافی بیان می‌کند. یکی از آن‌ها فروتنی است(20). حسن بن جهم می‌گوید از حضرت رضا (علیه‌السلام) درباره حدّ تواضع پرسیدم، حضرت فرمود:
از جانب خود به مردم ببخشی؛ مانند آن چه را که دوست داری آنان به تو ببخشند(21).
راستی اگر انسان کمترین شناختی از خود و جهان هستی داشته باشد، می‌داند که چه اندازه در برابر این عالم بزرگ، کوچک و بی‌مقدار است. پس خود را بر دیگران ترجیح نمی‌دهد، هنگام راه رفتن با غرور، گام برنمی‌دارد و آ نچه را برای خود می‌خواهد، برای دیگران نیز در نظر می‌گیرد:
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا؛ و در [روى] زمین به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمین را نمی‌توانى شكافت، و در بلندى به كوه‌ها نمی‌توانى رسید(22).

دو) بردباری

دومین وصف بندگان خاص خدا، مدارا، حلم و حوصله است:
وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می‌دهند(23).
امام باقر (علیه‌السلام) سه ویژگی برای کسانی که در مسیر ولایت امامان معصوم (علیه‌السلام) گام برمی‌دارند، بیان می‌فرماید: ورعی که او را از گناه بازمی‌دارد، بردباری و حلمی که به سبب آن، مالک غضبش شود و خوش رفتاری با کسی که با او همنشین می‌شود(24).
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سفارشی به امام علی (علیه‌السلام) سه چیز را برای کامل شدن عمل، بیان می فرماید: پارسایی که مانع از گناه شود، خُلقی که به وسیله آن با مردم مدارا کند و سوم، حلمی که سفاهت سفیهان را از سوی خود برگرداند(25).
از این رو بردباری، یکی از نشانه‌های پیروان راستین اهل بیت (علیه‌السلام) و راهی برای کامل شدن عمل به حساب می‌آید. امام رضا (علیه‌السلام) فرمود:
مؤمن، زمانی مؤمن حقیقی است که سه خصلت در او یافت شود: سنتی از پروردگارش، سنتی از پیامبرانش و سنتی از امامانش. روشی که از خدا می‌گیرد، پوشاندن راز خود است. سنت پیامبر، مدارا و رفتار نرم با مردم است و سنت امامانش صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است(26).
ابن خالد از امام رضا (علیه‌السلام) درباره عقل سؤال کرد، حضرت در پاسخ فرمود:
صبر بر مصائب، مداهنه با دشمنان و بردباری با دوستان(27).

سه) شب زنده‌داری

از دیگر ویژگی‌های عباد الرحمان، عبادت شبانه آن‌ها است. بندگان خاص خدا در تاریکی شب که چشم غافلان در خواب است و جایی برای ریا و خودنمایی وجود ندارد، خواب را بر خود حرام می‌کنند و برای اصلاح نفس و تقرّب به درگاه پروردگارشان به نیایش همراه قیام و سجود می‌پردازند:
وَالَّذِینَ یبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیامًا؛ و آنانند كه در حال سجده یا ایستاده، شب را به روز می‌آورند(28).
نیایش شبانه، نقش مؤثری در صفای روح و تعالی نفس انسان دارد. یکی از راه کارهایی که خداوند متعال برای آخرین فرستاده‌اش برای درک مقام محمود بیان می‌کند، شب زنده‌داری و نیایش شبانه است:
وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا؛ و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله] نافله‌اى باشد، امید كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند(29).
یکی از ویژگی‌های بارز اخلاقی امام رضا (علیه‌السلام) شب زنده‌داری و توجه به نماز شب است: آن حضرت، بسیار کم خواب بود و بسیار بیداری می‌کشید. بیشتر شب‌ها را از اول شب تا هنگام دمیدن صبح بیدار بود(30).

چهار) خوف از عذاب الهی

بندگان خاص خدا با آن که شب‌ها به یاد خدا هستند و مشغول عبادتند و روزها در مسیر انجام وظیفه گام برمی دارند، باز هم دل‌هایشان مملو از ترس مجازات‌ها و کیفر الهی است. آ نها پیوسته می‌گویند:
وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا؛ وكسانی‌اند كه می‌گویند: «پروردگارا، عذاب جهنم را از ما بازگردان كه عذابش سخت و دایمى است(31).
در قرآن، آیات زیادی دربارة «ترس» وجود دارد(32). این آیات دربردارنده نکته‌های بسیار ارزشمندی است؛ زیرا ترس به معنای آن است که انسان درباره آیند‌ه‌اش هشیار باشد، خود را از خطرات احتمالی آینده، حفظ کند و امور خطرآفرین و گرفتارکننده در عذاب را ترک کند؛ ازای نرو قرآن با صراحت، نتیجه بیم داشتن از زندگی آینده را دو بهشت بیان می‌فرماید:
وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ؛ و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است(33).
ترس از مخالفت با دستورهای الهی که عذاب قیامت را در بر دارد باعث می‌شود که انسان در دنیا مواظب کردار خود باشد و روند تکاملی‌اش را بهتر به سرانجام برساند. یاسر خادم می‌گوید: از امام رضا (علیه‌السلام) شنیدم که وحشتناک‌ترین مواطن سه جا است: روزی که زاده می‌شویم و از شکم مادر پا به دنیا می‌گذاریم، روز مرگ که آخرت و اهل آن را می‌بینیم و روزی که برای حسابرسی از قبرها برانگیخته می‌شویم و چیزهایی را مشاهده می‌کنیم که هیچ گاه در دنیا ندیده‌ایم(34).

پنج) اعتدال و میانه‌روی

یکی از صفات بندگان ویژه خدا، میانه روی است. آ نها این صفت پسندیده اخلاقی را در تمام کارها و حتی زمان انفاق و گشاده‌دستی رعایت می‌کنند:
وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَكَانَ بَینَ ذَلِكَ قَوَامًا؛ و كسانی‌اند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجى می‌كنند و نه تنگ می‌گیرند، و میان این دو [رو ش] حد وسط را برمی‌گزینند(35).
نکته جالب این که در این آیه، اصل انفاق کردن، امر مسلّمی فرض شده است؛ به گونه‌ای که نیاز به ذکر نداشته است؛ چرا که انفاق یکی از وظایف حتمی هر انسانی است؛ از این رو سخن از کیفیت و چگونگی انفاق به میان آمده و فرمان می‌دهد بخششی عادلانه که از هرگونه اسراف و یا سخت گیری دور باشد، صورت گیرد؛ نه آن چنان بذل کند که زن و فرزندش گرسنه بمانند و نه آن چنان سخت‌گیر باشد که دیگران از عطایش بی بهره بمانند.
راوی می‌گوید: از امام رضا (علیه‌السلام) درباره خرج زندگی (نفقه زن) پرسیدم، فرمود: حد میان دو ناپسند. گفتم: فدایت شوم به خدا سوگند! نمی‌دانم دو ناپسند چیست؟ فرمود: آیا نمی‌دانی که خدای بزرگ هم اسراف و زیاده روی و هم اقتار و تنگ نظری را دوست نمی‌دارد(36).
از این رو لازم است که عبادالرحمان در تمام امور زندگی از جمله بخشش، میان هروی را رعایت کنند و از ریخت و پاش و یا ممانعت از بخشش بپرهیزند:
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا؛ و حقّ خویشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را [دستگیرى كن] و ولخرجى و اسراف مكن(37).

شش) یکتاپرستی

بندگان خاص خدا کسانی هستند که نور توحید، سراسر قلب آن‌ها را فرا گرفته و زندگی فردی و اجتماعی‌شان را بر اساس آن بنا کرده‌اند. آ نها تیرگی و ظلمت شرک را از آسمان فکر و روح خود دور کرده، معبود دیگری غیر از خداوند را بر نمی‌گزینند:
وَالَّذِینَ لَا یدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ؛ و كسانی‌اند كه با خدا معبودى دیگر نمی‌خوانند(38).
بر اساس بیان نورانی امام رضا (علیه‌السلام) وجود این باور در جان بندگان خدا باعث می‌شود که در دام گناه گرفتار نشوند، شیرینی گناه در کام آنها احساس نشود و پیوسته بدانند که چشمان همیشه بیداری مراقب آنان است. پس باید در محضر وی به نیکی رفتار کنند(39).

هفت) آلوده نشدن به خون بی‌گناه

هفتمین صفتی که برای عبادالرحمن بیان شده این که آ نها هیچ گاه به ناحق مرتکب قتل و آدم‌کشی نمی‌شوند:
وَلَا یقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ؛ و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حقّ نمی‌كُشند (40).
بیان این ویژگی، در بردارنده‌ی این نکته با ارزش است که جان انسان‌ها محترم است و ریختن خون انسانِ بی گناه به هیچ وجه جایز نیست. هر انسانی به طور طبیعی، حقّ حیات دارد و کسی بدون برهانی قاطع و یا مجوّزی از طرف شارع، حقّ گرفتن این حق را ندارد.

هشت) عفّت‌ورزی

بندگان خاص خدا در دوراهی کفر و ایمان، ایمان و در دوراهی امنیت و ناامنی، امنیت و در دوراهی پاکی و آلودگی، پاکی را انتخاب می‌کنند:
وَلا یَزْنُونَ؛ و زنا نمی‌كنند(41).
در قرآن مجید در چند آیه، واژه زنا و یا کلمات هم ریشه آن آمده است (42). در چند آیه نیز کلمه «فحشا»، » فاحشه» و «فواحش» آمده(43) که از دیدگاه مفسران بیشتر موارد به اعمال منافی عفّت اشاره دارد.
عفّت در لغت به معنای حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است(44). «حیا» نیز به حفظ نفس از ضعف، نقص و دوری از عیب و امور پست معنا شده است (45).
«تعفّف» در قرآن در موردی که امکان ازدواج برای فرد آماده نیست، به معنای خودداری از شهوت است:
وَلْیسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یجِدُونَ نِكَاحًا؛ و كسانى كه [وسیله] زناشویى نمی‌یابند، باید عفّت ورزند(46).
عفّت و حیا، نقش بسیار مهمی در رسیدن انسان به رشد و کمال دارد. امام علی (علیه‌السلام) در وصیت خود به محمد حنفیه می‌فرماید:
کسی که به خواسته نفسش تن ندهد، موجب رشد آن شده است(47).
امام رضا (علیه‌السلام) حکمت حرمت نگاه کردن به موهای زنان را این گونه بیان فرمود:
نگاه کردن به موهای زن شوهردار و غیر شوهردار حرام است؛ زیرا این نگاه، مرد را ته ییج و تحریک و زمینه فساد و داخل شدن در حرام و اعمال ناپسند را فراهم می‌کند (48).

نه) حفظ حقوق دیگران

نهمین صفت برجسته عبادالرحمان، احترام و حفظ حقوق دیگران است؛ چرا که آنها هیچ گاه به باطل شهادت نمی‌دهند:
وَالَّذِینَ لَا یشْهَدُونَ الزُّورَ؛ و كسانی‌اند كه گواهى دروغ نمی‌دهند(49).
مفسران، آیه را دوگونه تفسیر کرد‌ه‌اند(50)؛ بعضی «شهادت زور» را به معنای «شهادت باطل» دانسته‌اند؛ زیرا زور در لغت به معنای تمایل و انحراف است و از آن جا که دروغ، باطل و ظلم از امور انحرافی است به آ نها «زور» گفته می‌شود.
برخی نیز گفته‌اند منظور از «شهود» همان حضور است؛ یعنی بندگان خاص خدا در مجالس باطل حضور پیدا نمی‌کنند. در برخی از روایات نیز غنا، مصداق «زور» بیان شده است. از امام رضا (علیه‌السلام) درباره سماع سؤال شد. حضرت، آن را مصداق لهو و باطل، بیان به این آیه استناد فرمودند(51):
وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى می‌گذرند(52).
بنابراین عبادالرحمان نه شهادت دروغ می‌دهند و نه در مجالس لهو و باطل حضور می‌یابند؛ زیرا حضور در این مجالس، مقدمه‌ی آلودگی قلب و روح را نیز فراهم می‌کنند.
از سوی دیگر «لغو» هر کاری را در بر می‌گیرد؛ که هدف عاقلانه‌ای در آن نباشد از این رو آن‌ها در زندگی همواره هدف معقول و سازنده ای را دنبال می‌کنند، از بیهودگی متنفّرند و اگر این گونه کارها در مسیرشان قرار گیرد، با بی اعتنایی از کنارش می‌گذرند. این برخورد، نشان از نارضایتی باطنی آن‌ها به این کار دارد. آنان چنان بزرگوارند که هرگز محیط‌های آلوده در آنان اثر نمی‌گذارد و رنگ نمی‌پذیرند(53).

ده) توجه به نشانه‌های الهی

یکی دیگر از نشانه‌های بندگان ویژه خدا، آن است که به پیرامون خود بی‌اعتنا نیستند. آنان با دقت به اطراف خود می‌نگرند، همه چیز را از آنِ خدا می‌دانند و به عنوان نشانه‌های وجودی او به آ نها چشم می‌دوزند:
وَالَّذِینَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یخِرُّوا عَلَیهَا صُمًّا وَعُمْیانًا؛ و كسانی‌اند كه چون به آیات پروردگارشان تذكر داده شوند، كر و كور روى آن نمی‌افتند(54).
اسلام برای تفکّر و اندیشه، ارزش خاص و جایگاه والایی قائل است. خداوند، آیات و نشانه‌های خود را در سراسر هستی گسترانده و از بندگانش می‌خواهد که درباره آنها با تفکر عمل کنند و از آن نشانه‌ها به خالق بی‌نیاز خود پی برند. امام رضا (علیه‌السلام) فرمود:
عبادت به روزه زیاد گرفتن و زیاد نماز خواندن نیست؛ همانا عبادت، این است که انسان در امر خداوند، زیاد تفکّر کند(55).
راه خدا را با چشم و گوشِ بسته نمی‌توان پیمود. بر رهرو لازم است که پیش از هر چیز، گوش شنوا و چشم بینا داشته باشد و با ژرف اندیشی در مسیر قرب خدا پا بگذارد.

یازده) توجه به تربیت فرزندان

یازدهمین ویژگی این انسان‌های مؤمن، آن است که توجه خاصی به تربیت فرزند و خانواده دارند، خود را در برابر آن‌ها مسئول می‌دانند و پیوسته از درگاه خدا می‌خواهند که همسر و فرزندانشان را مایه روشنی چشمشان قرار دهد:
وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ؛ و كسانی‌اند كه می‌گویند: «پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مایه روشنىِ چشمان [ما] باشد»(56).
خداوند در آیاتی از قرآن، به برخی از همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اخطار و سرزنش‌هایی
داده است. سپس در فرمانی عمومی برای همه مؤمنان، دستورهایی درباره تعلیم و تربیت همسر، فرزندان و خانواده بیان می‌کند:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا؛ اى كسانى كه ایمان آورد‌ه‌اید، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنید(57).
از این آیه، نکاتی به دست می‌آید(58): اول این که انسان مؤمن در مقابل خانواد‌ه‌اش مسئول است و باید زمینه رشد اخلاقی آن‌ها را فراهم کند. محیط خانواده وی باید پاک و عاری از هرگونه آلودگی باشد.
از سوی دیگر حقّ زن و فرزند، تنها با تأمین هزینه زندگی، مسکن و تغذیه حاصل نمی‌شود؛ بلکه مهم‌تر از آن تغذیه روح و جانشان و تأمین بهداشت معنوی آن‌ها است که تنها با تعلیم و تربیت صحیح امکان پذیر است؛ از این رو در احادیث پیشوایان معصوم (علیه‌السلام) سفارش‌های فراوانی درباره اهمیت تربیت فرزندان، مقدمات و راه کارهای آن بیان شده است. از امام رضا (علیه‌السلام) در احادیث بسیار زیبایی درباره شرایط انتخاب همسر، تأثیر شیر مادر بر تربیت فرزند و شیوه‌های تربیتی فرزندان به یادگار مانده است(59).

دوازده) پیشوایی برای پرهیزگاران

آخرین ویژگی که در سوره‌ی فرقان برای بندگان خاص خدا بیان شده، این است که آن‌ها هرگز به این قانع نیستند که خود را به راه حقّ بسپارند؛ بلکه همتشان چنان والا است که می‌خواهند پیشوا و امام مؤمنان باشند و دیگران را به این راه فرا خوانند:
وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً؛ و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان(60).
بنابراین در دست گرفتن مدیریتِ جامعه، آرزوی عبادالرحمان است؛ زیرا عهده‌دار شدن امامت و رهبری پرهیزگاران، ارزش است و این مهم با گوشه‌گیری و انزوا حاصل نمی‌شود؛ بلکه همتی بلند و تلاشی استوار م یخواهد تا سرمشقی برای پرهیزگاران باشد. اگر انسان مؤمن با مجاهده و تلاش خستگی ناپذیر بتواند به اخلاق حسنه دست یابد و اسماء و اوصاف الهی را در خود ایجاد کند، همچون فانوسی در دریاهای طوفان زده، گمشدگان را به ساحل نجات هدایت خواهد کرد و آنان را از غرق شدن در آن نجات خواهد داد.

پی‌نوشت‌ها:

1- عالمی، اخلاق در پرتو قرآن و حدیث، ص26.
2- مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص386.
3- آل عمران/164.
4- مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص348.
5- مائده/35.
6- صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص100.
7- مجلسی، بحارالانوار، ج58، ص129.
8- ابن عربی، کشف المعنی عن سرّ اسماء الله الحسنی، ص207.
9- حجر/29؛ ص/72.
10- ابن عربی، کشف المعنی عن سرّ اسماء الله الحسنی، ص208.
11- بقره/138.
12- صحیفه‌ی جامعة الرضویة، دعای68.
13- همان، دعای63.
14- ملحقات ادعیة امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) من کتاب فقه الرضا (علیه‌السلام)، دعای16.
15- همان.
16- صحیفةه‌ی جامعة الرضویة، دعای72.
17- همان، دعای6.
18- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص147.
19- فرقان/63.
20- صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه‌السلام)، ج1، ص261.
21- همان، ج2، ص50.
22- اسراء/37.
23- فرقان/63.
24- کلینی، الکافی، ج4، ص286.
25- صدوق، الفقیه، ج4، ص360.
26- صدوق، الامالی، ص270.
27- همان، ص284.
28- فرقان/64.
29- اسراء/79.
30- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص184.
31- فرقان/65.
32- نازعات/40؛ مائده/28؛ انعام/15؛ اعراف/59؛ رعد/21؛ اسراء/57؛ انسان/7؛ نور/37؛ سجده/16.
33- الرحمن/46.
34- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج1، ص257.
35- فرقان/67.
36- مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص347.
37- اسراء/26.
38- فرقان/68.
39- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص99.
40- فرقان/68.
41- فرقان/68.
42- فرقان/68؛ ممتحنه/12؛ اسراء/32؛ نور/ 2 و 3.
43- بقره/169 و 268؛ اعراف/ 28 و 33و 80؛ یوسف/22؛ نحل/90، نور/ 19و 21؛ عنکبوت/ 28 و 45؛ آل عمران/135؛ نساء/ 15و 16 و 19و 22 و 25؛ نمل/54؛ احزاب/30؛ طلاق/1؛ انعام/151؛ شوری/37؛ نجم/32.
44- مصطفوی، التحقیق، ج8، ص180.
45- همان، ج2، ص338.
46- نور/33.
47- حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص249.
48- صدوق، علل الشرایع، ج2، ص565.
49- فرقان/72.
50- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص165.
51- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص128.
52- فرقان/72.
53- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص165.
54- فرقان/73.
55- نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص184.
56- فرقان/74.
57- تحریم/6.
58- ر.ک؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج24، ص287.
59- ر.ک؛ حسینی قزوینی، موسوعة الامام الرضا (علیه‌السلام)، ج6، ص380-500.
60- فرقان/74.

منبع مقاله:
فعّالی، محمدتقی؛ (1394)،سبک زندگی رضوی (6)- زندگی معنوی، انتشارات بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا(علیه‌السلام).